یزد و یزدیها چه در معماری و میراث دیداری و چه در فرهنگ اجتماعی و هنرهای اصیل بومی، همچنان اصالتشان را حفظ کرده اند. رد این ادعای روشن را میتوان در لهجه خاص آن، آیینهای مذهبی مانند محرم و آیینهای ملی مثل نوروز، رفتار روزمره ساکنانش و بادگیرهای برافراشته و شیرینیهای معروفش دید.
عکس ابراهیم دهقانیزاده که در فروردین سال گذشته و همزمان با نوروز ثبت شده است، میتواند همه این ادعا را اثبات کند. سفره بلند افطاری پهنشده در کوچههای کاهگلی محله تاریخی گلچینان یزد و ساکنانی که مثل یک خانواده بزرگ دور آن نشستهاند. عکس با حسی نوستالژیک مخاطب را رجعت میدهد به دل قصهها و خاطرات رفته.
عکس با همه شاخصههای روایی مانند کوچههای کاهگلی، خانههای قدیمی و بادگیرها در آن نور گرگومیش مغرب گویی از دل افسانههای شرقی مثل هزارویکشب بیرون آمده است. درست به همین دلایل که ذکر شد، عکس برای مخاطب حسرتی را نیز بههمراه دارد؛ حسرت هویت و جلوههای جذاب فرهنگی ازدسترفته.
در همه شهرها و مراکز مختلفی مثل مساجد، سفرههای جمعی افطار بهانه خوبی برای دورهم جمعشدن است، اما آنچه مخدوش شده، ایام معاصر است، هویتی است در کلانمعنایی بهنام «محله» که فراتر از یک موقعیت جغرافیایی است و عکس دهقانیزاده از افطاری یزد بازنمایی این معناست.
تأثیر همزمانی عید نوروز و ماه رمضان در فروردین ۱۴۰۱ تأثیر مستقیمی در گرمی فضای ایجادشده این عکس دارد؛ زیرا تعطیلی نوروزی و داشتن فرصت بیشتر برای همراهی، همکاری و دیدار، رونق بیشتری به این سفره زیبا داده است. یکی از شاخصههای عید نوروز دیدار دوستان و آشنایان بهبهانه تبریک سال نوست و سفره افطار در همسویی این رفتار، پسندیده است. در روزهای نوروز پیشرو میتوان از این تلفیق مبارک لحظات زیبایی در دیدار و همراهی ایجاد کرد؛ چیزی که اینروزها بهشدت در حوالی احوال همهمان نیاز است.